صفحه اصلی / Announcements / تبیین باستان‌شناسی برای کودکان؛ چرا و چگونه؟

تبیین باستان‌شناسی برای کودکان؛ چرا و چگونه؟

دکتر میثم لباف خانیکی، عضو هیأت علمی گروه باستان‌شناسی دانشگاه تهران، در سمینار «واکاوی آموزش میراث فرهنگی با رویکرد باستان‌شناسانه در نظام آموزشی مدارس ایران» که به همت انجمن علمی باستان‌شناسی ایران، پژوهشگاه میراث فرهنگی و مؤسسه باستان‌شناسی دانشگاه تهران برگزار شد، به تبیین اهمیت آموزش باستان‌شناسی به کودکان پرداخت. او ضمن بیان کاستی‌ها و چالش‌ها در این حوزه، پیشنهادات و راهکارهایی را برای افزایش سواد میراثی دانش‌آموزان و درک درست از کارکرد و اهمیت باستان‌شناسی در میان کودکان و عموم جامعه مطرح کرد. متن سخنرانی دکتر لباف خانیکی با عنوان «تبیین باستان‌شناسی برای کودکان؛ چرا و چگونه» به شرح زیر است:

به نام خدا

در سرزمینی زندگی می‌کنیم که نامش ایران است؛ سرزمین اقوامی که نام و نشانشان لااقل از سه هزار سال قبل دانسته است. میراث‌دار فرهنگی هستیم که بنیانش در دورۀ نوسنگی، ده هزار سال قبل، ریشه دارد. بر مدار دین و آیینی نماز می‌گزاریم و خدای یکتا را می‌ستاییم که از زمان بعثت رسولش در 1400 سال پیش مبنای آفرینش شاهکارهای هنری و معماری شده است. به زبانی سخن می‌گوییم که ریشه در هزاره نخست قبل از میلاد مسیح دارد؛ به زعم زبان‌شناسان، هم زبان حالیۀ ما و هم زبان نیاکان مادی و هخامنشی ما فارسی هست و بوده. آب و زمین و دشت و مرتع و جنگل و کویر و کوه و کوهپایه های ایران همچنان همان سود را به ما می‌رسانند یا می‌توانند برسانند که سده‌ها و هزاره‌های قبل به نیاکان ما بذل می‌کردند. ما ایرانیان، هماره و همچنان در سرزمینی روزگار می‌گذرانیم که از هزاران سال قبل مهد تکوین و تولد تمدّن بوده، هنرمند و صنعتگر می‌پرورانده، به کوشک‌ها و کاخ‌ها و مساجد و مقابر، ایوان و ستون و گنبد و گچبری و نقاشی و کاشی‌های الوان می‌بخشیده، مولد و مربی دانش و دانشمند بوده، مردمانش را ادیب و شاعر و عارف و عاشق می‌کرده، جولانگاه دلیران و پهلوانان و قهرمانان بوده، هست یا می‌تواند باشد. سابقۀ درخشان ایران زمین در تمدّن و هنر و ادبیات و هویت و شجاعت و شرف در تاریخ آمده است. این تاریخ پرافتخار را برای فرزندانمان می‌خوانیم و در درس تاریخ می‌گوییم. ولی باستان‌شناسی است که آنچه بوده‌ایم را به فرزندانمان نشان می‌دهد، می توانند به عینه ببینند، لمسش کنند، باورش کنند، به آن ایمان بیاورند. اما چگونه؟

1- باستان‌شناسی نیاز به بازتعریف دارد. شاید لازم باشد از تعریف آرکئولوژی شروع کنیم. باید تصریح کرد که باستان‌شناسی دانش شناخت آرکه یا آرخه (به معنای سرمنشاء) است نه شناخت باستان و بس. باستان‌شناسی در جستجوی سرچشمه‌های آگاهی و جریان خروشان معرفت، خرد و دانایی است. یعنی همان چیزی که انسان را از بقیۀ جانداران کرۀ زمین تمایز می‌بخشد. باستان‌شناسی شاید انسانی‌ترینِ علوم باشد. با خودِ اندیشه و انسانیت مستقیماً سروکار دارد؛ و بر خلاف آنچه در صفحۀ 47 کتاب مطالعات اجتماعی چهارم دبستان نشان داده شده، هیچ ارتباطی با دایناسورها پیدا نمی‌کند.

2- باستان‌شناسی، به شناخت دورۀ باستان محدود نمی‌شود. از زمانی که نخستین آثار فرهنگی توسط بشر خلق شده، از دو میلیون و اندی سال پیش، انسان و اندیشه‌اش را می‌شناساند و تا همین لحظه‌ای که گذشت، آثار و منشآت فرهنگی انسان را مبنای تحلیل چیستی و کیستی انسان و جامعه قرار می‌دهد. باستان‌شناسی مقید به زمان نیست، هرجا آفرینش فرهنگی انسان باشد، باستان‌شناسی پای به میدان می‌گذارد. با این تعبیر، اهمیت باستان‌شناسی برای دانش آموزانِ کنجکاوی که با دنیایی از مظاهر مادی و معنوی فرهنگ انسانی مواجهند، روشن می‌شود.

3- گنج‌یابی را از دامن باستان‌شناسی بزداییم. لازم است که گنج را برای فرزندانمان تعریف کنیم. گنج، سکه‌های اشرفی نیست که در کوزه‌ای یا خمره‌ای دفن کرده‌اند یا شیر زرین و خروس سیمینی نیست که در صندوقی چوبین نهاده‌اند و به شیوه‌هایی که در آگهی‌های تلویزیونی و سریال زیر خاکی شبکۀ 1 سیما و انیمیشن‌های کانال‌های پویا و نهال به کودکان و افراد جامعه نشان داده می‌شود، کشف می‌شوند. گنج، یا سپرده‌ای از گذشتگان که سعادت می‌آورد، همان قطعه سفال بی‌لعاب یا قطعه‌ای کاشی معرق یا باقی‌ماندۀ عمارتی تاریخی است که برایمان هویت می‌سازد. ما را وصل می‌کند به دست و زبان و اندیشۀ زنان و مردانی که در طول هزاره‌ها از جان و دل مایه گذاشتند تا ایران، فرهنگش، زبانش، هنرش و کیانش بماند.

4- کاوش و حفاری، غایت باستان‌شناسی نیست؛ همان‌طور که جراحی، هدف غایی جراحان و پزشکان نیست. پزشکِ تن، جراحی می‌کند که بیماری را بشناسد و درمانش کند. باستان‌شناس کاوش می‌کند که علّت را بیابد. اشیا معلولند و دلالت بر آن چیزی دارند که باستان‌شناس به دنبال آن است. هدف باستان‌شناس کشف شیء نیست، بلکه کشف اهداف و اغراضی است که منجر به پدیداری آن شیء شده است. باستان‌شناس از گذر مطالعه و تحلیل شواهد مادی علت خوشی یا ناخوشی، ضعف یا قوت، شکست یا پیروزی، اوج یا حضیض مردمان و حاکمان این سرزمین را در می‌یابد. یک باستان‌شناس تاریخ را می‌بیند. این بینش باید به دانش آموزان آموخته شود.

 5- باستان‌شناسی به تاریخ تعیّن می‌بخشد. تاریخ را که چراغ راه آینده است، به تصویر می‌کشد و مجسّم می‌کند. با رویکرد باستان‌شناسانه به تاریخ، خواندن و دانستن تاریخ برای دانش آموزان، جذابیتِ نه فقط نظری، بلکه بصری پیدا می‌کند. اگر در تاریخ پند و توصیه نهفته است، باستان‌شناسی عملاً راه نشان می‌دهد، رهنمود می‌دهد. باستان‌شناسی می‌گوید چه کنیم و چه بسازیم که شهرمان، کشورمان، سرزمینمان و هویت و دین و فرزندانمان بپایند و ببالند.

6- فرهنگ، زیرساخت است. هر آنچه از جامعه و سیاست و اقتصاد و هنر و هویت و ملیت و دین است بر شالودۀ فرهنگ استوار است. تا از کیفیت و ماهیت فرهنگ و تاریخ تحوّل و تطوّر آن خبر نداشته باشیم، جایگاه خویش را درک نخواهیم کرد، خودمان و جامعۀ خویش را نخواهیم شناخت، اصلاً نخواهیم دانست که با ثروت و امکانات و نیروها و زمین و زمانی که داریم چه کنیم. اگر از نحوۀ تکوین فرهنگ ایرانی و بالندگی فرهنگ اسلامی در این سرزمین و سیر بقای آن ندانیم، آیین و وطن برایمان مفهوم پیدا نمی‌کند، به رعایت حال آن و تأمین آیندۀ آن فکر نمی‌کنیم. فرهنگ ایرانی، یعنی آنچه بقای این سرزمین را به دست فرزندانمان تضمین می‌کند، با باستان‌شناسی فهمیده می‌شود. باستان‌شناسی، فرهنگ و تاریخ فرهنگ را نه با شعار بلکه به عینه پیشاروی دانش‌آموزان قرار می‌دهد.

7- در کتب درسی نیاز نیست و چه بسا نباید مبانی فنی و عملی باستان‌شناسی تدریس شود. این، نگاهی تقلیل‌گرایانه به باستان‌شناسی است که آن را با بیل و کلنگ و کمچه و ریسمان و کلاه آفتابگیر کابویی و عینک دودی ری‌بن و چکمۀ ساقدار و شلوار شش جیب به دانش آموزان معرفی کنیم. این می‌شود که باستان‌شناسی به رشته‌ای فانتزی تقلیل می‌یابد که در بهترین حالت در جستجوی گنج است. در آموزش و معرفی باستان‌شناسی به دانش آموزان باید به اهداف باستان‌شناسی پرداخت. به اینکه آنچه باستان‌شناسان کشف یا مطالعه می‌کنند، چگونه سعادت و ثروت و اعتبار ملّی و جهانی برای ایرانیان به ارمغان می‌آورد.

8- باستان‌شناسی دانش کشف و بهره‌برداری از بزرگ‌ترین ثروت ایران است. ثروتی که می‌تواند در صورت درک و شناخت درست، به منبعی لایزال برای توسعۀ پایدار تبدیل شود. موقعیت سرزمینی ایران در پهنۀ جهان و عوامل و فرایندهای پیچیده و طولانی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی موجب شده است که در جای‌جای ایران زمین، آثار و بقایای مادی از فرهنگ گذشتگان تولید شود. تأکید می‌کنم نه بهای مادی این آثار، بلکه ارزش اِسنادی و فرهنگی آن‌ها می‌تواند علاوه بر تبیین و اثبات پیشینۀ تاریخی ما ایرانیان، به کانون‌هایی برای جذب گردشگر تبدیل شود. اینجاست که باستان‌شناسی مستقیماً و در کوتاه‌مدت به منبعی درآمدزا برای کشور تبدیل می‌شود. صد البته در این مورد، رعایت مبانی و اصول لازم است که خود، می‌تواند سرفصل دیگری برای آموزش در مدارس تعریف کند.

در پایان از مسئولان و متولیان میراث فرهنگی از یک سو و آموزش و پروش از سوی دیگر تمنّا دارم، ایران را دریابند. کالبد این سرزمین با تمام اعضا و جوارحش، یک میراث فرهنگی گرانبهاست که از پیدایی‌اش تا به امروز علاوه بر ابر و باد و مه و خورشید و فلک، زنان و مردانی بسیار جانفشانی‌ها کرده‌اند تا امروز به دست ما برسد. پایایی و مانایی ایران در گرو شناخت و حراست از سلول‌های این پیکرۀ تنومند است و ایستایی و استواری و شخصیتش و آبرویش به شرطی می‌ماند که نسل آینده، نیاکانش را بشناسد و خویشتن را حلقه‌ای متصل و متعهد به پیشینیان پرافتخارش بداند؛ نه فقط بداند، که ببیند.

میثم لباف خانیکی

گروه باستان‌شناسی دانشگاه تهران

پنجم دی ماه ۱۴۰۲

دیدگاهتان را بنویسید