«شوتروک نهونته» (آنکه توسط خدای خورشید به راستی هدایت می شود) (۱۱۸۵ – ۱۱۵۵ ق.م)
نوشته: زینب نظری طهرانی
شوتروک نهونته، این شاه جنگجو، از تاثیر نگارش بر جاودانگی کاملاً باخبر بود. پس از هر جنگ سنگنگارههای آن منطقه را با خود می آورد – از قانون حمورابی گرفته تا استل نرامسین – و به خدای خود، این شوشیناک تقدیم میکرد. این سنگنگارهها تنها یک اثر ادبی یا هنری نبوده و نماد مهمی برای مردم آن سرزمین بودند که بردن آنها یعنی شکست سخت مردم آن. شوتروک نهونته غیر از جمع آوری سنگنگاره از سرزمینهای دیگر، از خود نیز سنگنگاره و کتیبه به جای گذاشته و یا در کنار استلهای غارت کرده برای خود کتیبه نوشته است. در جایی میگوید: «من شوتروک نهونته ام، پسر هلّوتوش اینشوشینک، شاه انشان و شوش، وسعت بخشنده قلمرو پادشاهیام، هیچ یک از شاهان پیشین محل [ستون یادبود [ را برای جنگجویان شاخدارش [کلاهخودهای ایلامی شاخ دار بوده[ به رسمیت نشناخت».
شوتروک نهونته همیشه استلهای مجموعهی جمعآوری شده را با زور غارت نمیکرد، یک بار او ستون یادبودی را در نقطهای از کوههای شرقی انشان (فارس) پیدا کرد و ملاحظات خود را دربارهی آن اینگونه نوشته: «من نمیدانم کدام شاهی آن را برافراشته است. چون خدا این شوشینک من را یاری میکرد، من آن را دریافتم و در سر راه خود آن را به شوش آوردم، از کوتکین و نَهوتیرم گذشتم؛ چون «شهر اونتش، (چغازنبیل) برکناره هیتهیتِ (رود دز) را دوست دارم، سنگ یادبود را پنج ماه [؟] در آن جا گذاشتم و به سفر خود ادامه دادم». شوتروک نهونته میگوید که تیکنی را هم دوست داشته است و بنابراین میتوانیم فرض کنیم که ستون یادبود در اینجا هم یک دوره نمایش را گذرانده است تا به آن محل هم برکت بدهد. و عاقبت ستون یادبود به شوش آورده شد. «به خاطر سعادت خود، من سنگ یادبود را برابر خدایم این شوشینک قرار دادم و به افتخار او نامش را بر آن کندم». بار دیگر در یکی از مسافرتها به شهر اونتش، نظر شاه به ستونی جلب شد که به وسیله اونتش – نپیریش در حریم مقدس یا «سیَنکوک» نصب شده بود. او مدتی متفکرانه به آن نگاه کرد، و نتیجه کنکاش دقیق او این شد که این ستون یادبود هم راهی شوش شود. توضیحی که توسط این گردآورنده احساساتی! داده شده، افشاگر حقایقی است: «اونتش نپیریش این سنگ را در حریم مقدس قرار داده بود. بر طبق فرمان خدا این شوشینک، من شوتروک نهونته ، آن را دریافتم و در برابر خدایم، این شوشینک در شوش قرار دادم». شاه ما معبد این شوشینک را به انبار سنگنگارههای متنوعش تبدیل کرد.
پس از بزرگ شدن پسرش، کوتیر ناهونته، او را در لشکرکشی ها همراهی کرد. بابلیها دربارهی آنها نوشتن: “از کوهها با اسب و ارابه سرازیر شدند، شاهزادگان بابل مغلوب شدند، ایلامی جنگجو همه معابد را غارت کرد، متعلقات آنها را برداشت و به ایلام برد”. شاه ایلام فرمانروای دست نشانده کاسی ( کاشی) ها، زَیب-شوم-ایدّین را از تخت به زیر کشید و پسر خود، کوتیر – نهونته را بهعنوان نایبالسلطه بابل برگزید.
آنگاه شوتروک نهونته پیروزمندانه از پایتخت خارج شد. “خدا این شوشینک من را یاری کرد. من اکد را مغلوب کردم، مجسمه مَنیشتوسو را نجات دادم و آن را به ایلام فرستادم” وی پس از زمانی بیش از هزار سال، انتقام خود را از یکی از دشمنان سنتی کشورش ، جوانترین پسر سارگن کبیر اکدی، گرفت.
بعد از اکد سراغ نرامسین رفت. ستون یادبود معروف نرامسین با کلمات و تصاویر، که نشانهی پیروزی او بر نژادهای کوه نشین زاگرس بود، اکنون راه خود را به سوی مجموعه ستونهای یادبود شوتروک نهونته در شوش میگشود.
شوتروک نهونته خراج گزافی بر گردن مغلوب شدگان گذاشت. شهرهای بابل مجبور بودند علاوه بر دیگر چیزها، ۱۲۰ تالان (حدود ۳۶۰۰ کیلوگرم) طلا و ۴۸۰ تالان حدود ۱۴۴۰۰ کیلوگرم) نقره بپردازند، مقادیری که در آن زمان بسیار هنگفت بود. در سیپّر، ستون هرمی شکلی که قانون حمورابی بر آن بود، به دست فاتح افتاد. شوتروک نهونته، ناخودآگاه، با انتقال این سنگ یادبود، خدمتی بزرگ به پژوهشگران کرد، زیرا این ستون قانون در شوش حفظ شد و نه تنها از حمله آشوریها در ۶۴۶ ق م جان سالم به در برد، بلکه در تمامی طوفانهای بعدی هم که شوشن را درهم کوبید، آسیبی ندید. درست است که شوتروک نهونته هفت ستون از پنجاه و یک ستون متن قانونی اکدی را با قلم تراشید، اما هرگز چیزی از خود جایگزین آنها نکرد. این ستون اکنون موجب افتخار موزه لوور است.