مصر: مقبرۀ پادشاهی قدیم
همزمان با اکتشافاتی در مجموعه ای تدفینی از قرن پنجم میلادی که متعلق به دوران سلطنت فرعون جدکرایسسی (حکمرانی حدودا از ۲۳۸۱-۲۳۵۲ پ. م.) است، گروهی از موسسۀ مصرشناسی جمهوری چک موفق به کشف آرامگاهی منقوش از یک سلسۀ پادشاهی قدیم و دارای مرتبۀ عالی شدند. اعضای این گروه باستانشناسی پس از طی کردن یک تونل زیرزمینی که به مجموعهای از اتاقها منتهی میشود، و با راهنمایی باستانشناسی مصری به نام محمد مجاهد، با دیوارهای مزین به نوشتههایی به خط هیروگلیف مواجهه شدند که به معرفی مردی با نام خووی Khuwy میپرداخت و در وسط اتاق دفن شده است. این نوشته همچنین عناوین زیادی از جمله «منشی پادشاه»، «صاحب خانۀ سلطنتی» و «ناظر مستاجران خانۀ بزرگ» را برای فرد مدفون یا خووی برشمرده است.
درکنار نوشتههای هیروگلیفی که بر دیوار نگاشته شده، صحنههای نقاشی وجود دارند که علیرغم گذشت ۴۳۰۰ سال همچنان دارای رنگ و لعاب خاصی هستند. یکی از صفحههای اصلی این نقاشیها، خووی را به تصویر میکشد، به گونهای که پشت میزی پر از خوراک، نوشیدنیها و سایر پیشکشها و هدایا نشسته است که توشۀ وی برای زندگی پس از مرگ است. براساس گفتۀ محمد مجاهد: «صحنههای موجود از صاحب این آرامگاه در بین سایر آرامگاههای پادشاهی قدیم تا اندازه ای غریب است.» کیفیت بالای نقاشیها، شباهت این آرامگاه به هرم شخصی جدکرایسسی و تزیینات خاص این مقبره که به گونهای تقلیدی از مقابر قرن پنجم میلادی در مصر است، همگی موید این موضوع هستند که خووی نقش برجستهای در دربار سلطنتی ایفا میکرده است.
نمایی از داخل آرامگاه خووی
جزییاتی از نقاشیهای دیواری داخل آرامگاه خووی (تصاویر از محمد مجاهد)
مکزیک، شهر چیچن ایتزا: جهان زیرزمینی مایاها
باستانشناسان در حین جستجو برای یافتن مجموعهای از دالانها در نزدیکی چیچنایتزا مرکز حکمرانی مایاها به طور غیرمنتظرهای با تعدادی اتاق مواجه شدند که مملو از اشیای آیینی بودند. کشف این اتاقها این نظریه که احداث شهر کمی پیش از قرن هفتم میلادی و برروی زیرزمینی مقدس بنا شده را در ذهن تقویت میکند. برای نخستین بار در سال ۱۹۶۶ میلادی دالانهایی از از دستکند زیرزمینی خدای جگوار یا پلنگ خالدار آمریکایی ثبت و ضبط شد و پس از آن مهر و موم شد.
هیئت باستانشناسی به سرپرستی گیلرمو د آندا از موسسۀ ملی انسانشناسی و تاریخ مکزیک با همکاری جیمز بردی از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، ا در حین بررسی جریانهای آبی زیرزمینی اقدام به بازکردن مجدد سازۀ زیرزمینی کردند که برای مدتی طولانی مهر و موم شده بود. پس از خزیدن در راهروهای بسیار تنگ و باریک، حداقل هفت اتاقک با کاربری آیینی شناسایی شدند که درحدود ۱۷۰ شی سفالی محتوی عودسوزهایی منقوش با نقش خدای باران بودند. براساس گفتۀ بردی: «محوطۀ بالامکو Balamku مدرکی است که نشان می دهد دنیای زیرزمینی برای مایاهای باستان مهم بوده و باستانشناسی می بایست بیشتر به این موضوع توجه کنند.» این تیم باستانشناسی همچنین به شواهدی دست یافته که حاکی از دستبرد و آسیب به این مجموعۀ زیرزمینی در دوران باستان است. احتمالا این دست درازی توسط همان مردمانی صورت گرفته در حدود ۱۲۰۰ میلادی به چیچنایتزا حمله کرده و باعث تسریع فروپاشی آن شدند. مطالعات بیشتر روی این سازهها میتواند تاریخ دقیق سقوط شهر را برای ما برملا سازد.
تصویری از عودسوزها (سمت چپ) و اشیای آیینی سفالین (سمت راست) منبع تصویر: موسسۀ ملی انسانشناسی و تاریخ مکزیک
انگلستان، ولتشایر: جشنهای هنج در دورۀ نوسنگی
بریتانیاییهای دورۀ نوسنگی به تنهایی صدها مایل را برای شرکت در مراسمهایی که در مکانهای مقدس برگزار می شد، طی نمیکردند بلکه برای خورد و خوراک خود در این جشنها خوکهایشان را نیز به همراه می بردند. غذایی که جانوران یا انسان ها در هنگام جوانی مصرف میکند، اثر خود را بر ساختار شیمیایی دندانها و استخوانها باقی می گذارند و دانشمندان میتوانند با انجام آنالیزهای شیمیایی محل زندگی و رشد این جانواران یا انسان ها در دوران جوانی را تعیین کنند. در پژوهشی که اخیرا به سرپرستی ریچارد مج ویک از دانشگاه کاردیف انجام شده، بقایای استخوانهای خوک که بیش از ۴۰۰۰ سال پیش در چهار محوطۀ کلان سنگی مدور یا هنج در جنوب غربی انگلستان از جمله دیوارهای دورینتگتون دور ریخته شده بودند مورد مطالعه قرار گرفتند.
نتیجۀ این پژوهش به این شرح بود که بسیاری از استخوانهای قصابیشده از این محوطهها در نزدیکی این مکانها پرورش داده نشدهاند و از مناطق شمالی مانند اسکاتلند و شمال غرب انگلستان به این محوطهها آورده شدهاند. طبق گفتههای مج ویک: «نتایج این پژوهش نشان از وجود جامعه های سیاری دارد که روابط نزدیکی با یکدیگر داشته، روابطی بسیار فراتر از آنچیزی که تا کنون تصوی می کردیم. شهرت این مراسمات و بناهای یادمانی به مناطق بسیار دوردست رسیده بود. مردم دورۀ نوسنگی به طور واضح و بسیار سازماندهیشده در طول مسیرهای زیادی برای ابراز پایبندی به مقررات نمادین این بناها حرکت میکردند. مردم از سرتاسر بریتانیا میبایست برای این جشنها دورهم جمع میشدند وخوراکی هایی از جمله خوک مصرف میکردند. این رفتار حرکتی بسیار قوی در راستای ساختن هویت گروهی است.»
نمایی از بالا از دیوار دورینگتون، تصویر از هنری چپمن
قزاقستان، توزوسای Tuzusai: منشا سیب
هماکنون پژوهشگران یک گام به درک این مساله که سیب چگونه از بین جمعیتهای اهلینشده به فروشگاههای موادغذایی و محصولات کشاورزی در سرتاسر جهان رسید نزدیکترند و اینکه چگونه این روند از اهلیسازی گیاهانی چون گندم و برنج متفاوت است. نخستین جوامعی که از این گیاهان استفاده کردند دارای زمینهایی پر از غلات وحشی بودند. دانههایی که به صورت خود-گردهافشانی و به طور سالیانه برروی زمین میافتادند، زمانی که میرسیدند محصولاتی داشتند که میتوانست هرساله ثمر بدهد. درطول یک هزاره و در حدود ۱۲هزار سال پیش، انسان برای نخستین بار موفق به درو محصولات کشاورزی و سپس اهلیسازی آنها شد. درسوی دیگر، درختان سیب برخلاف غلات هنگامیکه محصولاتشان میرسید و رو به فساد میرفت به طور ضعیفی اقدام به تولید محصول دوباره میکردند و هنگامیکه نسل دوم درختان رشد میکرد به درختان نسلهای قبل بسیار شبیه بود. این درختان بر حیوانات و انسانها متکی بودند تا دانههایشان را پراکنده کنند و عملیات گردهافشانی را سهولت ببخشند.
شواهد سنگواره ای چنین پیشنهاد می کند که درختان سیب در حدود یازده و نیم میلیون سال پیش در سرتاسر اروپا و آسیا فراگیر شدند. نمونه های سیب از محوطهای نوسنگی در سوییس که متعلق به ۳۱۶۰ پ. م. است به دست آمده اند. باستانشناسان یک دانۀ سیب از اواخر هزارۀ اول پ. م. از یک محوطۀ روستایی در کوههای تیانشان در قزاقستان کشف کردهاند. تصور می شود که این جا خاستگاه سیب مدرن و امروزی است. در راستای تلاش برای شناسایی چگونگی اهلی شدن سیب، یک گیاهباستانشناس به نام رابرت اشپنگلر از موسسۀ مکسپلانک اقدام به ترکیب شواهد سنگواره ای و باستانشناختی، با مطالعات ژنتیکی کرده و به مقایسۀ سیبهای امروزی با اجداد باستانیشان پرداخته است. او به این نتیجه رسید دقیقا همانگونه که پستانداران بزرگ منقرض شده به طور سهوی در پراکنش دانه ها و گرده های این گیاه و از اینرو گسترش قلمرو آن نقش داشتند، نخستین جوامع انسانی نیز زمانی که با گونۀ سیب وحشی مواجه شدند، به طور سهوی نقش مهمی پراکندن دانهها و گرده های آنها و گسترش قلمروشان داشتند. براساس گفتۀ این گیاهباستانشناس: «کاملا روشن است که انسانها دقیقا به همان منابع غذایی که زمانی برای ماستادون ها mastodons جذاب بود، علاقمند شده و در گسترش آن نقش بازی کردند.»
نقاشی اثر لوچیانو رومانو، نیویورک
آلمان، دالهایم Dalheim: بانوی کاتب قرون وسطایی
اولترامارین یا رنگدانۀ زیبای آبی رنگی که از سنگ لاجورد به دست میآید، در قرون وسطی در اروپا بسیار محبوب و پرطرفدار بود به گونهای که قیمت آن در این زمان از طلا نیز بالاتر بود. این رنگ که از سنگ لاجورد به دست میآمد، معادنی در سرزمینی دور یعنی افغانستان داشت. یک گروه مشترک و چندرشتهای هنگامیکه برروی یک پلاک دندانی زنی مدفون در صومعهای در آلمان مقادیر قابل توجهی قطعات سنگ لاجورد یافتند بسیار متحیر شدند. تاریخ تدفین این زن به قرن ۱۱ تا ۱۲ میلادی بازمیگردد. بنابه گفتۀ کریستینا وارینر، باستانشناس مولکولی از دانشگاه هاروارد و موسسۀ مکسپلانک در این باره گفت: «برای ما جای شگفتی است که چگونه این زن در آن تاریخ توانسته به طریقی به این کانی گرانقیمت دسترسی پیدا کند.» پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که پلاک دندانی مذکور متعلق به یک بانوی کاتب بوده که از رنگدانهها برای زینت دادن متون مقدس استفاده میکرده است. این روش میتواند راهی برای شناسایی زنان کاتب بیشتری در ابتدای قرون وسطی شود زیرا تعداد کمی از آنها آثار خود را امضا کردهاند. وارینر درادامه افزود: «تعداد بسیار کمی از متون نوشتهشده توسط زنان در این دوره به دست آمده است. چه تعداد هنرمندان دیگری در انتظارند که ما تنها نگاهی به دندانهایشان بیندازیم؟»
فک یافتشده از بانوی کاتب و سنگ لاجورد (تصاویر از کریستینا وارینر)
تصویری از یک کاتب زن در قرن ۱۲ میلادی، تصویر از آرشیو ورنر فورمن
ایتالیا، رم: اتاقی جدید در بنایی موسوم به خانۀ طلایی
شکافی کوچک در بنایی گنبددار باستانشناسان را به سوی اتاق جدیدی در بنایی موسوم به خانۀ طلایی هدایت کرد. این کاخ باشکوه توسط امپراتو نرو بعد از آتشسوزی مخرب رم در سال ۶۴ میلادی ساخته شد. پس از مرگ نرو، این بنا به عنوان نمادی از حماقت و نادانی وی شناخته شد، به طوریکه ساختار درونی آن کاملا پر شد. برفراز این تپه پارکی برای خوشگذرانی مردمان رم ساخته شد. این بنا تا قرن ۱۵ام میلادی همچنان بدون استفاده و متروک بود تا اینکه به صورت تصادفی مجددا کشف شد. این بنا طی سالیان مختلف مورد جستجو، کاوش و تاحدودی بازسازی قرار گرفت.
درحین یکی از پروژههای بازسازی این بنا، باستانشناسان موفق به کشف یک اتاق جدید شدند که با نقاشیهای دیواری پوشانده شده بود. به گفتۀ باستانشناس الکساندرو دالسیو، و به نمایندگی از وزارت میراث فرهنگی ایتالیا: «برای ما یافتن این اتاق که پیشتر ناشناخته بود، کشفی بسیار احساسی به شمار میرود و شاید یکی از سرنخهایی باشد که به دنبال آن بودیم.» نقاشیهای دیواری یک سناتور را بههمراه شمایلهای اسطورهای روایت میکند. یک ابزار سوت-شکل، گیاهان تزیینی، و یک ستون دارای سرستونی به شکل یک جام طلایی و اسفنکس، باعث شد تا این فضا را «اتاق اسفنکسها» بنامند.
نمایی از نقاشیهای دیواری، منبع عکس: وزارت میراث فرهنگی ایتالیا
پرو، پامپا لا کروز Pampa la Cruz: حجم انبوهی از قربانی در پرو
بیشاز ۲۳۰ کودک و نزدیک به ۴۰۰ لاما، همراه با شواهدی که نشاندهندۀ سه گروه قربانی هستند، در محوطهای ساحلی در پامپا لا کروز به دست آمدند. نخستین شواهد این قربانی به تاریخی درحدود ۱۲۵۰ میلادی بازمیگردد، و متقدمترین شواهد حاکی از قربانی کودک و حیوان در این ناحیه است. نمونههای دیگری مشابه با این قربانیها با تاریخی جدیدتر در این منطقه یافت شده، که میتوانند بیانگر نوعی پیشکش به خدایان مردمان بومی چیمو Chimu در پاسخ به تخریباتی باشد که توسط ال نینو وارد آمد. این درحالیست که گابریل پریتو، باستان شناس دانشگاه فلوریدا براین باور است که نخستین قربانیهای پامپالاکروز ممکن است با اهداف سیاسی انجام شده باشد.
بنا به گفتۀ وی: «این موضوع میتواند بسیار جذاب و جالب توجه باشد که نخستین رخدادی که قربانی در آن صورت گرفته، دقیقا همزمان با غلبۀ چیمو بر مردمانی همچون لامبایکها Lambayeque است که در درهای در شمال زندگی میکردند. میتوان چنین تصور کرد که قربانیان شهروندان لامبایکی بودند که برای جشن پیروزی چیمو قربانی شدهاند.» تفسیر احتمالی دیگری که میتوان داشت، قربانی کردن برای تایکانامو Taycanamo یا بنیانگذار افسانهای چیمو است. اعتقاد براین است که او از دریاها به سمت جنوب آمد تا چیمو، پایتخت چانچان را در حدود سال ۱۰۰۰ میلادی بنا کند. گمان میرود که پامپاکروز کنونی دقیقا همان نقطهای باشد که در افسانهها به آن اشاره شده است.
سربندی از جنس پر، متعلق به یکی از کودکان قربانیشده
نمایی از یک کودک قربان یشده (تصاویر از گابریل پریتو)
چین، ژیاهه Xiahe: دنیسواها در ارتفاعات
درحدود ۴۰ سال پیش، یک راهب بودایی در غار کارستی بایشیا Baishiya یک فک کشف کرد. این غار در ارتفاع ۱۰هزار پایی (۳هزارکیلومتری) سطح دریا و در فلات تبت قرار دارد. قدمت این گونه به ۱۶۰هزارسال پیش باز میگردد و براساس آنالیز پروتئینهای دندانها مشخص شد که متعلق به گونهای انسانی از نوع دنیسوا است. اینگونۀ انسان باستانی پیشتر به واسطۀ بقایای پراکنده و کوچکی شناخته شد که از غار دنیسوا در جنوب سیبری به دست آمدند. این غار در ارتفاع ۱۰۰۰ متر از سطح دریا و تقریبا در فاصلۀ ۱۷۵۰ مایلی (۲۸۶۱ کیلومتری) شمال غربی غار بایشیا واقع شده است. باستانشناسی به نام دونگجو ژانگ از دانشگاه لانژو در این مورد چنین گفت: «این فک منجر شد تا متوجه این امر شویم که انتشار و گسترش جغرافیایی دنیسواها بسیار وسیعتر از چیزی است که پیشتر گمان میکردیم.» مطالعات پیشین پیرامون ژنتیک این گونۀ انسانی نشان از وجود یک جهش ژنتیکی داشت که افراد را قادر می کرد تا راحت تر در محیطهای کم اکسیژن و مناطقی با ارتفاع بالا مانند فلات تبت زندگی کنند. این جهش امروزه نیز در مردمان تبت قابل شناسایی است و با کشف شواهدی از حیات گونۀ دنیسوا در این ناحیه شاید بتوان تطبیق با شرایط این منطقه را توضیح داد.
نمایی از غار بایشیا
فک کشف شده از غار بایشیا (تصاویر از دونگجو ژانگ)
مغولستان، آرخانگای Arkhangai: آرامگاه دو اژدهای نقرهای
دو آرامگاه مملو از آثار در نواحی مرکزیِ شمال مغولستان که برای اشراف امپراتوری ژیونگنو Xiongnu ساخته شده بود توسط باستانشناسان کشف شده است. ژیونگنو مردمی چادرنشین بودهاند که مرغزارهای شرق اوراسیا را از سدۀ سوم پیش از میلاد تا سدۀ نخست میلادی به زیر سلطه داشتند و به کرّات علیه سلسلۀ هان چین (۲۰۶ ق.م – ۲۲۰م) جنگافروزی میکردند. پادشاهان هان به جهت دفاع در برابر این تازشها استحکاماتی بنا کردند که در نهایت بخشی از دیوار بزرگ چین را تشکیل داد. هر دوی آرامگاههای ژیونگنو که توسط گروهی از دانشگاه اولانباتور و مؤسسۀ ایالتی هنان وابسته به سازمان باستانشناسی و میراث فرهنگی کاوش شدهاند حاوی اشیای تدفینی ذیقیمتی هستند. پژوهشگران در آرامگاه بزرگتر جعبههایی چوبی یافتهاند که حاوی حلقههایی نقرهای، سگکهای کمربند از جنس یشم و یک جفت اژدهای نقرهای طلاکاریشده بوده که این مورد اخیر شاید روزگاری به عنوان دستۀ ظروف استفاده میشده است. در آرامگاه کوچکتر بقایای مردی دیده میشود که همراه با ارابۀ اسب دفن شده است. ۱۵ سر اسب و ۱۹ عدد زیورآلات نقرهای مربوط به اسب که هر یک حاوی تصاویر الهی اسب تکشاخ هستند از دیگر یافتههای این آرامگاه به شمار میآیند. گروه کاوشگران همچنین بخشی از شمشیری مزین به یشم را از این آرامگاه کشف کردهاند. شیء مذکور اولین یافته از نوع خود در آرامگاهی مربوط به امپراتوری ژیونگنو تلقی میشود.
مجمسه های اژدهاهای نقرهای
تزییناتی از اسب شاخدار
انگلستان، درۀ چو Chew: ذخیرۀ مسکوکاتی از فتح نورمانها
ویلیام فاتح (دورۀ حکومت: ۱۰۶۶-۱۰۸۷ م.) واپسین شاه آنگلوساکسون انگلستان یعنی هارولد گودوینسون (دورۀ حکومت: ۱۰۶۶ م.) را در ۱۴ اکتبر سال ۱۰۶۶ در نبرد هاستینگز که در محدودۀ حکمرانی نورمان بود شکست داد. به گفتۀ پژوهشگران موزۀ بریتانیا، کشف بیش از ۲۵۰۰ سکۀ نقره مربوط به دوران حکومت هر دوی این پادشاهان در درۀ چو در جنوب غرب انگلستان بیانگر ابهامات سیاسی سالهای پیرامون فتح نورمان میباشد.
بیش از ۱۲۳۶ سکه در این گنجینه که حاوی تصویر صورت هارولد هستند در جنوب شرق انگلستان ضرب شده بودند. این نکته نشان میدهد که علیرغم تهدید فزایندۀ ناشی از یورش ویلیام، هارود در این منطقه همچنان از اتحادی نیرومند بهره میبرد. در مقابل ۱۳۱۰ سکهای که حاوی تصویر صورت ویلیام هستند پس از تاجگذاری وی در روز کریسمس ضرب شدهاند و این امر نشان میدهد که ادعای او نسبت به تاج و تخت در این مقطع زمانی به طور کلی به رسمیت شناخته شده بود. به نظر میرسد که یک ضرابخانه از دورۀ پر تلاطم پس از مرگ هارولد سود جسته باشد. دو سکۀ «ترکیبی» در یک سمت حاوی تصویر صورت هارولد و در سمتی دیگر حاوی صورت ویلیام هستند. این امر بیانگر تلاش موذیانۀ این ضرابخانه در پرهیز از پرداخت هزینۀ خرید قالبهای تازه برای تولید سکههای جدید است، اقدامی که هر ساله قاعدتاً باید صورت میپذیرفت. روی هم رفته، مجموعۀ سکههای این گنجینه –برخی به چهار یا دو قسمت تقسیم شدهاند تا واحدهای پولی کوچکتری را تشکیل بدهند- بیشتر از مقدار لازم برای خرید حداقل ۵۰۰ گوسفند بوده است.
پنیهای نقرهای که نمایانگر هارولد (راست) و ویلیام (چپ) هستند. (منبع تصویر، موزۀ بریتانیا)