صفحه اصلی / اخبار / در ضرورت آموختن عملی در باستان­شناسی

در ضرورت آموختن عملی در باستان­شناسی

در ضرورت آموختن عملی در باستان­شناسی

جواد حسین زاده ساداتی

“سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی       به عمل کار برآید به سخندانی نیست”

چندی است (شاید نزدیک به یک دهه) که در باستان­شناسی ایران پدیده­ای در حال پیدایش و رشدونمو است که پیشتر در یادداشتی با عنوان “آسیب شناسی اقبال به علوم میان رشته­ای در باستان شناسی” بدان پرداختم[۱]. اما در این یادداشت تلاش خواهم کرد تا از زاویه­ای دیگر به این مسئله بپردازم زیرا با وجود اینکه به نظر می رسد که از رنگ و بویی دیگر است اما در اصل امتداد همان مسئله است که پیشتر گفته آمد. پدیدۀ مورد نظر همانا ظهور متخصصین و کارشناسانی است که مصداق بارز قول مشهور “مکتب ندیده ملا شدن” هستند و به جای پرداختن به “عمل”، بیشتر به “سخندانی و سخنرانی” تمایل دارند. همانطور که در نوشتۀ پیشین به طور مفصل­تر به علل و ریشه های محتملِ اقبال به علوم میان رشته­ای پرداخته شد، به نظر پدیدۀ “مکتب ندیده ملا شدن” نیز به نوعی معلول همان علل[۲] بوده و اگر قرار باشد که درِ باستان­شناسی ایران بر همین پاشنۀ “سخندانی” بچرخد، قطعا به دور باطلی گرفتار خواهیم آمد که در آخر، آغاز و انجام یکی خواهد بود.

امروزه در باستان­شناسی ایران با دیرین­اقلیم­شناسانی رویارو هستیم که تا کنون حتی یک مغزه[۳] زمین­شناسی را از نزدیک ندیده و دستگاه مغزه گیری را لمس نکرده­اند؛ به باستان­گیاه­شناسانی بر می­خوریم که تا کنون یک عدد هاگ[۴] را زیر میکروسکوپ مشاهده نکرده و به سختی تفاوت قارچ ها[۵] و گیاهان[۶] را می­دانند؛ با باستان­جانورشناسانی رویارو هستیم که تا کنون یک پروفایل سن و جنس از یک گونۀ جانوری که از محوطه­های باستانی کشف شده باشد را استخرج نکرده­اند؛ با “انسان­شناسانی” مواجه­ایم که تا کنون یک اسکلت انسان بالغ را از ابتدا تا انتها ثبت­وضبط نکرده و اگر برگه یا فرم­های استاندارد ثبت­وضبط را روبرویشان بگذاریم هر آینه قالب تهی خواهند کرد؛ با باستان شناسان جنایی[۷] روبروایم که تفاوت میان گور دسته­جمعی[۸] با گور ثانویه[۹] را نمی دانند؛ با متخصصین آنالیزهای ایزوتوپیکی و منشایابی و منبع­یابی[۱۰] مواجه­ایم که هنوز یک بار هم جدول تناوبی عناصر را دوره نکرده و از نزدیک یک دستگاه طیف­سنج[۱۱] را لمس نکرده­اند؛ با “باستان­ژنتیک­دانانی” رویاروایم که هنوز به شخصه یک نمونۀ aDNA [12]را در آزمایشگاه استخراج نکرده و به سختی فرق مولکول DNA با RNA را می­دانند؛ به متخصصان باستان شناسی برای مردمی[۱۳] بر می­خوریم که تصورشان از این شاخه چیزی بیش از گشت­وگذار و پرسه زدن کودکان در محوطه های باستانی نیست؛ و این قصه سرِ دراز دارد.

به نظر امر بر این “متخصصین مکتب ندیده” مشتبه شده که تنها با مطالعه و خواندن یکی دو کتاب و چند مقالۀ مرتبط با مبانی یک حوزۀ میان­رشته­ای یا یک شاخۀ نوپدید در باستان شناسی، و ترجمه و گرداوری مبانی این حوزه­ها در قالب مقاله­های مروری[۱۴] و ارائۀ آنها در همایش­ها و نشست­های نه چندان پرمایۀ معمول، هم می­توانند گره­ای از کار فروبستۀ خود بگشایند و هم از کارِ فروماندۀ باستان­شناسی ایران؛ غافل از آنکه این راه اگر به “ترکستان” ختم نشود، به “گلستان” نیز ختم نخواهد شد.

پا گرفتن و رواج چنین روحیاتی در میان دانشجویان و دانش­آموختگان باستان­شناسی و ترویج آن از طریق کنش­هایی مانند ارائۀ مکرر مقاله­های مروریِ تکراری، برگزاری کارگاه­ها یا نشست­های آشنایی با مبانی بدون قدم زدن در زمین پژوهش و انجام پژوهشی جدی و حرفه­ای، به نوعی مصداق مثَل “بستن گاری جلوی اسب[۱۵]” است؛ چرا که این سخنرانی ها، نشست­ها و کارگاه­ها زمانی معنا پیدا خواهند کرد و مفید خواهند افتاد که یک سر آنها به پژوهش­های اصیل و جدی وصل بوده و سر دیگر آن به متخصصان واقعی و میدان دیده متصل باشد. گرچه نمونه­های خاص و مشهوری در جهان علم و دانش هستند که بدون داشتن آموزگار و استاد، پا در زمین تحقیق و پژوهش نهاده و خود مبدع و صانع روش­هایی در کشف و شناخت دنیا شده­اند، اما هم آنها استثنا بودند و هم اینک زمانه عوض شده است. اکنون در همۀ جای جهان تربیت پژوهشگر و متخصص به ویژه در آن شاخه­هایی از دانش که نیازمند مهارت­های عملی­تر و تجربی­تر هستند در رکاب استادانِ راهنمایی انجام می­گیرد که بلد راه­اند و چم را از خم دانسته و فوت را چاشنی فن کرده­اند. به دیگر سخن، مُلا شدن در دنیای مدرن مستلزم “رفتن به در مکتب و مشق کردن به نزد استاذ است” که به قول سعدی:

“حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بود                   یا از دهان آن که شنید از دهان دوست”

 

مثال مکتب نرفتگان باستان­شناسی ایران عینا مثال کسی است که قرار است با خواندن مقالات و کتاب­های مبانی مربوط به فن ملاحی و شنا، و ترجمۀ آنها و برگزاری نشست و کارگاه و ارائۀ سخنرانی در همایش­ها، شنا ناموخته آن را به دیگران بیاموزاند؛ غافل از آنکه در نخستین رویارویی با دریای کران ناپدید، بند از بند وجودشان گسسته، دست درازیدن به سوی نجات غریقی بباید. شگفت­انگیزتر و صد البته غمبارتر اینکه “درازدستی این کوته­آستینان” تا بدانجا پیش می رود که حتی هنگامی که “متخصصی واقعی” در حوزۀ مورد نظرشان را می ببیند، نه تنها زمین خدمت نبوسیده و دست ارادتی دراز نمی کنند، بلکه هماوردی طلبیده و ادعای فضل و برتری نیز می­­نمایند.

به هر ترتیب باید معترف بود که در کنار ده­ها و صدها مشکلی که ممکن است در باستان شناسی ایران وجود داشته باشد (و البته در سایر حوزه های علم و دانش و کل جامعۀ ایران نیز چنین است) ، پدیدۀ “ملاهای مکتب ندیده” نیز به تازگی بر خیل آنها اضافه شده و از اینرو در همین ابتدا علاج واقعه بباید کرد. به نظر به دو شیوه می­توان از شیوع بیشتر این مرضِ مسری پیشگیری کرد و خسران به نعمت بدل نمود. نخست از آنجایی که بسیاری از حوزه­های مورد اشاره در بالا شاخه­هایی نوپدید در باستان­شناسی دنیا بوده و از اینرو یا “متخصصین واقعی” آنها در کشور حضور نداشته و یا بسیار اندک هستند از اینرو دعوت از متخصصان ایرانی خارج از کشور (مانند برنامۀ آموزشی باستان­جانورشناسی که موسسۀ باستان­شناسی دانشگاه تهران در سال ۱۳۸۹ با دعوت از سرکار خانم دکتر مرجان مشکور برگزار کرد) و غیرایرانی (مانند مدرسۀ تابستانۀ انسان­شناسی زیستی دانشگاه کاشان در محوطۀ استرک-جوشقان از سال ۱۳۹۶-۱۳۹۹) جهت برگزاری کارگاه­های مقدماتیِ کوتاه مدت اما متوالی در طی چند سال یکی از این راه هاست. این کارگاه­های تخصصی شرایط را برای آن دسته از افراد و دانشجویانِ علاقه­مند به یک حوزه فراهم می­آورد و باعث می شود تا این علاقه­مندان از نزدیک و زیر نظر متخصصان آن حوزه، آموزش دیده و دست­کم به طور اصولی با مبانی این حوزه­ها آشنا شوند و آنگاه با راهنمایی این اساتید راه پژوهیدن درست را آغاز نمایند. راه دوم که قطعا مطلوب­تر و البته دشوارتر است، عزیمت علاقه­مندان به نزد متخصصان و اساتیدی است که در موسسات و دانشگاه­های مختلف خارج از کشور حضور دارند و تلمذ در محضر ایشان است که صد البته نیازمند استوار کردنِ همتی بلند و داشتن طبعی طالبِ است. شاید فقدان همین همت بلند و طبعِ طالب است که باعث می شود تا عده ای به جای پیمودن راه و هموار کردن سختیِ مسیر دانش بر خود، ترجیع می­دهند تا از بیراهه رفته و قسمتی از مسیر را از راه میانبُر طی کنند، غافل از آنکه مبدا و مقصد راه دانش عینا دو نقطه بر روی یک خط است که نزدیک ترین مسیر، راست­ترین مسیر است و هر میانبری در این مسیر، به بیراهه ختم می شود.

جواد حسین زاده ساداتی

گروه باستان شناسی دانشگاه کاشان

عضو هیئت مدیرۀ انجمن علمی باستان شناسی ایران

دهم دی ماه ۱۳۹۹

 

[۱] این نوشتار در صفحۀ عمومی جامعه باستان شناسی ایران به آدرس https://sites.google.com/site/societyforiranianarchaeology/home منتشر شد

[۲] یکی دقیق تر بودن و قطعی تر بودن نتایج حاصل از این علوم میان رشته ای که معمولا برای پژوهشگران جذاب تر است و دیگری خالی بودن چنتۀ باستان شناسان از پرسش ها و سوالات مختص باستان شناسی و گریز آنها به روش ها و پرسش های مرتبط با علوم میان رشته ای.

[۳] Core

[۴] Spore

[۵] Fungi

[۶] Plantae

[۷] Forensic archaeologist

[۸] mass burial

[۹] Secondary Burial

[۱۰] provenience

[۱۱] Spectrometer

[۱۲] Ancinet DNA: دی انی باستانی

[۱۳] Public Archaeology

[۱۴] Review

[۱۵] put the cart before the horse

دیدگاهتان را بنویسید